«پيروزي» براي اصولگرايان «تكليف» است

¦

نتيجه انتخابات شوراي شهر سوم خصوصا در تهران براي اصولگرايان حاوي درس هايي بود كه ضروري است هيچگاه آن را از ياد نبرند. آن انتخابات رقابتي سهل و آسان براي اصولگرايان بود كه خود به دست خود آن را تا سر حد ممكن پيچيده و دشوار كردند.در حالي كه اگر اصولگرايان اندكي حوصله و سعه صدر به خرج داده بودند و «اشتراكات فراوان» را به جاي «اختلافات اندك» مبناي تعامل با يكديگر قرار مي دادند، بدون ترديد تمامي اعضاي شوراي شهر سوم تهران را به اصولگرايان اختصاص مي دادند.اشكال كار كجاست؟ همان روزها هم به سادگي مي شد فهميد كه مردم راي و دل با اصولگرايان دارند اما اين نكته براي آنها حائز اهميت فراوان است كه «اصولگرايان» را يكدل و متحد ببينند و اگر محصول مشاهداتشان اين باشد كه جماعتي - با نام اصولگرا يا اصلاح طلب، فرقي نمي كند- دائما به هم مي پرند و از هم خرده مي گيرند تا اندكي بالاتر بروند، بلافاصله نتيجه مي گيرند جنگ قدرت دوباره آغاز شده و مردم فراموش شده اند، پس بي اعتماد مي شوند يا لااقل انسجام ذهني و قدرت انتخاب صحيح را در پيچ و خم دعواها و ميانه آشفتگي ها و پيچيدگي ها از دست مي دهند.عيب بزرگتر آنجاست كه عده اي از اصولگرايان به دليلي كه هنوز بر هيچكس به درستي معلوم نشده خود را تافته جدا بافته بدانند، همه چيز را براي خود بخواهند و -حتي المقدور- حاضر به تحمل ديگران نباشند. حقيقتا معلوم نيست مبناي چنين مشي و مرامي چه مي تواند باشد. نه عقل و تدبير سياسي چنين اقتضايي دارد و نه سيره ائمه و اولياي ما - بويژه امام بزرگوار(ره) و رهبر معظم انقلاب- با چنين شيوه اي سازگار است. ترديدي نيست كه نبايد هر كس را كه از راه رسيد به صرف ادعاي اصولگرايي پذيرفت و بلافاصله سهم او را كنار گذاشت، اما اين هم روشن است كه حتي اگر نهايت سخت گيري را به عمل بياوريم - كه بايد آورد- عدد اصولگرايان بزرگتر از آن است كه بتوان آن را در جمع و حلقه اي كوچك خلاصه كرد و الباقي همه را منزوي كرد و دور انداخت.«حوصله» لازمه سياست ورزي است و به دنبال حداكثر اشتراك و تبعيت محض بودن خلاف آن.علاوه بر پرهيز از ضرورت تنگ نظري و خود مطلق پنداري، اصل مهم ديگري كه بايد همواره نصب العين اصولگرايان باشد اين است كه «حفظ جبهه» از پيروزي در اين يا آن انتخابات مهم تر است و هر جناحي كه حفظ خود را به حفظ جبهه مقدم بدارد از قواعد ضروري اصولگرايي تخلف كرده است. در شرايطي كه برخي از گروههاي سياسي اشتراكاتي بسيار نحيف يا حتي خيالي را به پايه هاي يك ائتلاف تبديل كرده اند آيا رواست جبهه اي كه يك پيروزي آسان انتظار آن را مي كشد فقط به اين دليل كه كساني نمي خواهند دلخوري هاي كودكانه از يكديگر را كنار بگذارند، سرنوشت انتخابات را به مسيري نامطلوب بكشانند؟ اگر به شرايط بسيار خاصي كه منطقه خاورميانه اكنون در آن قرار دارد و جايگاه بي بديل و بي سابقه اي كه ايران در تنظيم معادلات اين منطقه به دست آورده است توجه كنيم، روشن تر خواهد شد كه چرا پيروزي اصولگرايان در انتخابات آتي مجلس و جلوگيري از ورود برخي نامحرمان به پارلمان- كه طبعاً از تمام نيروي خود براي خراب كردن پروژه، قدرتمند شدن ايران استفاده خواهند كرد- «تكليف» اصولگرايان است نه «حق» آنها كه اگر خواستند از آن استفاده كنند و اگر نخواستند آن را فرو بگذارند. اصولگرايان اگر خواهان تداوم مسير شكوفايي و رشد ايران هستند مكلفند در اين انتخابات پيروز شوند و اين تكليف البته بدون اتحاد محقق نخواهد شد. ايران اسلامي اكنون در اوجي قرار دارد كه نبايد گذاشت شماري از سياسيون كه نه اعتقادي به اين اوج و اعتلا دارند و نه اساساً آن را مفيد مي دانند، فرصتي براي به زير كشيدن آن پيدا كنند.مجلس شوراي اسلامي خانه ملت و محل حضور نمايندگان وفادار به آرمان هاي اسلام و انقلاب است، هر چند سليقه هاي متفاوتي در اداره امور داشته باشند و صدالبته حضور نامحرمان و پشت كردگان به مردم و آرمان هاي اسلام و انقلاب در خانه ملت خسارت آفرين است.

0 comments: